فقه و عرف

قلم این جا رسید سر بشکست اخوند و جبر و اختیار جبر دو نوع ان است ممدوح و مذموم اختیار ندارد و سلب مسولیت است این جبر اشعری و مذموم است اما اگر به لقاء الله برسد و رفض اسباب برسد ما تلک بیمینک انچه تو بخواهی این جبر ممدوح است اين نه جبر، اين معني جباري است ذكر جباري براي زاري است. انبيا در قطع اسباب آمدند معجزات خويش بر كيوان زدند جمله قرآن هست در قطع سبب عز درويش و هلاك بو لهب همچنين ز آغاز قرآن تا تمام رفض اسباب است و علت و السلام اصل شعر سر بشکست از خاقانی است و بدین شهر است رخ تو رونق قمر بشکستلب توقیمت شکر بشکستلشکر غمزهٔ تو بیرون تاختصف عقلم به یک نظر بشکستبر در دل رسید و حلقه بزدپاسبان خفته دید و در بشکستمن خود از غم شکسته دل بودمعشقت آمد تمامتر بشکستنیش مژگان چنان زدی به دلمکه سر نیش در جگر بشکستنرسد نامه‌های من به تو ز آنکپر مرغان نامه‌بر بشکستقصه‌ای می‌نوشت خاقانیقلم اینجا رسید و سر بشکست جف القلم جف القلم ؛ (از جف القلم بما هو کائن الی یوم الدین ) یعنی قلم بر آنچه مقدر است و در لوح محفوظ آمده خشک گردید و آنچه بر قلم تقدیر رفته تغییر نپذیرد. مجازاً به معنی گذشت و تغییر نپذیرد فقه و عرف ...ادامه مطلب

غش #غش باید مخفی باشد انچه اشکارست غش نیست غش متناقض نصح نیست نصح مومن هم واجب اخلاقی است نه فقهی در کتاب ایمان و کفر کافی که ایمان و کفر اخلاقی مراد است نقل کرده یجب للمومن که نصیحت مومن کند این با لام امده یعنی یک درجه مقام است برای او نه وجوب فقهی اگر به قیمت بفروشد ولی غش کند برخی گفته اند غش نیست چون طرف ضرر نکرده ولی عقوبت دروغ دارد لکن دروغ و کذب در قول است نه فعل از طرفی ضرر همه ش مالی نیست گاهی عرضی است شانش نبود این میوه مغشوش بخرد ابرویش رفته غش که کار یهود است حرام تکلیفی است ولی ایا حرمت وضعی هم دارد اگه نهی به بیع بخورد باطله و اگه به غش بخورد باطل نیست ظاهرا نهی بهغش خورده پس معامله صحیح است ولی حرمت تکلیفی دارد البیع فی الظلال غش و الغش لایحل این شکل اول است و نتیجه ش البیع لایحل است ولی باید روایت را حمل عرفی بکنیم که نهی به غش خوردا نه به معامله این از مورادی است که فهم منطقی در روایات درست نیست منظور هم از بیع فی الظلال غش درست خفا عیب است فقه و عرف ...ادامه مطلب

لا جبر و لاتفویض #چرا اعتقاد به جبر ترویج شد و کی ترویج کرد بنی امیه و بنی مروان تا بر مردم مسلط باشند کار در دست اوست و شما کاری نکنید اگه کسی را کشتیم خدا خواسته ...جبر در میان بت پرستها و خیلی مسلمانتن رواج یافت #چرا اعتقاد به تفویض ترویج شد و کی پشتش بود یهود ریشه تفویض است نیوتن که یهودی است میگوید خدا جهان را مثل ساعتی خلق و خودش کار میکند قاضی عبدالجبار معتزله هم میگوید اگه خدا نباشد بعد خلق کردنش عالم را،ضرری به عالم نمیزند معاذالله پس تفویض یهودی است به مسیحیت و بعد معتزله راه یافت #معنی امربین الامرین مهم نیست که بگویی امربین الامرینی است چون شیعه و سنی ها هم میگویند بین الامرینی است مردوخ و تفتازانی در شرح مقاصد میگویند بین الامرینی است ولی ترسیم این مطلب مهم است ۱.مفیدیعنی خدا قدرت واختیار داده (تفویض)و فرموده عیبت نکن و گناه نکن (جبر )ولی امر را شیخ برده روی تشریعیات با اینکه بحث روی تکوینیات است وتازه روی دو موضوع پیاده کرده نه یک موضوع ۲.در تاکسی اراده از شما ست که کجا بروید ولی قدرت در دست راننده تاکسی است فیه ،این دو عمل است قدرت جبر و اراده تفویض۳. مجلسی :هم خدا توفیق فقه و عرف ...ادامه مطلب

امیرالمومنین : عیبک مستور ما اسعد جدک این جدیت را میگوید که یعنی ما دامی که تلاش و کوشش میکنی عیبت و نواقصت را میتوانی بپوشانی  یا حظ و اقبال را که بشود  مادامی که اقبال تو و به قول امروزی بخت با تو یار باشد عیبت مخفی است نواقصت را کسی نمیبیند  به نظر دومی باشد که موافق لغت و اعتبار و روایات دیگر است که "من لم یوت قاعدا لم یوت قائما "کسی که نشسته به او داده نشود ایستاد و با تلاشش هم به او داده نمیشود   یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد. یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند.  قال سيبويه: رَجلٌ جَدٌّ مجدودٌ، و جمْعه جَدّونَ و لا يُكسَّر، و الجَديدِ و المجدودِ. و قد جَدَّ، و هو أَجَدُّ منك، أَي أَحَظُّ. قال أَبو زيد: رَجلٌ جَديدٌ، إِذا كَانَ ذا حظٍّ من الرِّزْق. و جَديدٌ حظِيظٌ، و مَجدُودٌ مَحظوظٌ. تاج العروس من جواهر القاموس فقه و عرف ...ادامه مطلب

 ایات هم خوانی حجاب لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ نور ۳۱--------------- يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (۵۹) احزاب پس دو واژه خمر جمع خمار به معنی روسری بلند این روسرس را ولنگ و باز نباشدو جلباب به معنی عبا اصل ریشه لغوی جلباب، «جیم»، «لام» و «باء» است که طبق نقل برخی کتاب های لغت مثل معجم مقاییس اللغه دارای دو معناست: معنای اوّل آوردن شی ء از جایی به جایی، و معنای دوم چیزی که شی ء دیگر را می پوشاند. جلباب از معنای دوم مشتق شده است. واژه جلباب (با کسر جیم) در اصل مصدر فعل رباعی «جلبب» است که از مصدر اسم ذات اراده شده، نام پوشش ویژه ای قرار گرفته است. تعبیر از اسم ذات به وسیله مصدر، باعث شده است که مبالغه در پوشاندن را بفهماند، به گونه ای که دلالت بر معنای پوشش بزرگ و کامل کند. الحمدلله رب العالمین  فقه و عرف ...ادامه مطلب

یک شیوه برای نگارش کل فقه به روش جدید 

یه دوره فقه مستحبات و مکروهات(غیرالزامیات) 
یه دوره فقه فرائض ومحرمات (الزامیات ) 

 

خواندن یک دوره المحلی بد نیست 
یه دوره کتاب المحلی ابن حزم  
از جهت فقه اخباری عامه و نزدیک به وهابیت
و فهمیدن بعضی نکات روایی شیعه مناسب و بجاست 
ولاحول ولاقوه الابالله

فقه و عرف ...

مجوس و زردتشتی به چه کسانی اطلاق میشود قوی ترین احتمال این است که واژه مجوس در اصل همان مگوشMagus (= مغ با صرفِ فاعلی در کتیبه های هخامنشی) باشد که با واسطه زبان سریانی به زبان عربی وارد شده باشد. از قضا حدیثی از امام جعفرصادق(ع) هم در دست است که این فرض را صحّه می گذارد: «قال المفضل: قلت یا سیّدی (= امام جعفرصادق) المجوس لم سمّوا المجوس؟ قال علیه السّلام: لانهم تمجسوا فی السریانیة (بحارالانوار، ج 53، ص 5). باری، مجوس فقط یک بار در قرآن و آن هم در آیه 17 (یا 18) سوره حج به کار رفته است (= ان الذین آمنوا و الذین هادو و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین اشرکوا ان اللّه یفصل بینهم یوم القیامه ان اللّه علی کل شی ء شهید). اما جالب است که در اکثر تفاسیرِ قرآنی، مجوس را مردمی پرستنده خورشید و ماه و گاه ستارگان وانموده اند، بی آن که کمترین اشاره ای به اشوزرتشت و دینِ او یا امتِ او بکنند. چنین احترازی در تفسیر کسی چون محمدبن جریر طبری که با تاریخِ مشهور خود، نشان داده است که از دین و آیینِ ایرانیانِ زرتشتی بی اطلاع نبوده است، جداً مایه اعجاب تواند بود. از اینها گذشته تر، در بررسیِ برخی کتبِ ک فقه و عرف ...ادامه مطلب

لف) شهرت روایی: اگر مشهور محدثين، خبری را در كتب حديثى خود ثبت و ضبط نمایند، و لو آنکه چنین خبری شذوذ عملى نیز داشته و علما بر اساس آن فتوى نداده باشند؛ به چنین شهرتی، شهرت روایی گفته می شود.  ب) شهرت عملی: اگر مشهور محدثين با استناد به حديثى فتوى داده‏ و بدان عمل نموده‏ باشند، هرچند چنین خبری شهرت روائى هم نداشته باشد؛ به چنین شهرتی، شهرت عملی گفته می شود.  ج) شهرت فتوایی: آن است كه: مشهور بر حكمى از احكام فتوى داده درحالى ‏كه مدرك و مستند فتوى براى ما روشن نيست؛ بلكه صرفا فتواى مشهور مطرح است فقه و عرف ...ادامه مطلب

حریم و رحبه و صحن مسجد حریم ان جایی که مسجدلازم دارد برای پارکینک و اشغال ریختن است را گویند مسجد نیست وانچه نمیشود در مسجد انجام داد را انجا انجام میدهند این حریم مسجد است مثلا حریم منزل جایی بود که یک خانه چاه فاضلاب میخواست در دم خانه رحبه ساحت یا آستانه مسجد را فضای مسجد تا خیابان تا کوچه را گویند و بحث است که مسجد است یا نه این کلمه رحبه بسیار زیاد در روایات امده و مجلسی هم این جای تامل است که درست معنی کرده باشند رحبه جلوی درب مسجد است کارهایی که در مسجد مکروه بوده مثل خرید و فروش و قضاوت و خواب را در رحبه انجام میدادند دربرخی روایات امده حضرت امیر در مسجد قضاوت نداشته و برخی میگوید در دکه القضا درمسجد داشته اند جمعش این است در رحبه بوده رحبه مسجد است یا مسجد نیست یا تفصیل بین درب و دیوار داشتن و نداشتن اگرمسجد درب دارد رحبه مسجد نیست اگر رحبه فضا متصل به مسجدباشد مسجد است والا نه ادله مسجد بودن رحبه اعتکاف در ان جایز است در رحبه نماز جماعت میخوانند تمام روایات جماعت را صاحب جواهر در باب مسجد اورده و جای شبه است که خارج مسجد جایز باشد اینکه میشود خانه ش را اش زد نه اینکه نماز جما فقه و عرف ...ادامه مطلب

ایا درب برا مسجد گذاشتن و درختکاری در مسجد جایزه؟ قدیم که در مساجد درختکاری میشد در صحن بود که صیغه مسجد نداشت قرطبی نقل کرده که در الموطا ابن مالک امده روي أن تميماً الداري ، أحد أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ، حمل من الشام إلى المدينة ، قناديل ، وزيتاً وحبالاً ، فلما انتهى إلى المدينة ، وافق ذلك ليلة الجمعة ، فأمر غلاماً له فربط الحبال ، وعلق القناديل ، وصب فيها الزيت ، وجعل فيها الفتيل ، فلما غربت الشمس أمر غلامه فأسرجها ، وخرج رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى المسجد ، فإذا هي تزهر فقال :(( من فعل هذا ؟ ))قالوا : تميم الداري يا رسول الله .. فقال :(( نوّرت الإسلام ، نور الله عليك في الدنيا والآخرة ، أما لو كانت لي ابنة لزوجتكها ))فقال نوفل بن الحارث : لي ابنة يا رسول الله ، تسمى المغيرة ، فافعل بها ما أردت فزوجه إياها . درب گذاشتن هدفش منع نیست حفظ اموال مسجد است ولی منع میشود ساعت ۱۲ شب میخواهد کسی نماز بخواند نمیشود بسته است یا خادم بعد نماز میگوید میخواهم درب را ببندم بروید ولی حفظ اموال مسجد رهای زیادی دارد من جمله تعدد خادم یا در مکان خاصی پس درب گذاشتن جایز است ولی قفل کرد فقه و عرف ...ادامه مطلب